Nullify

    ˈnʌlɪfaɪ ˈnʌlɪfaɪ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      nullified

    • شکل سوم:

      nullified

    • سوم شخص مفرد:

      nullifies

    • وجه وصفی حال:

      nullifying

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • adverb
      بی‌اثر کردن، لغو کردن
      • - His claim was nullified by the court.
      • - دادگاه ادعای او را باطل کرد.
      • - We tried to nullify the enemy's propaganda.
      • - کوشیدیم که تبلیغات دشمن را خنثی کنیم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد nullify

    1. verb cancel, revoke
      Synonyms: abate, abolish, abrogate, annihilate, annul, ax, blue pencil, bring to naught, call all bets off, compensate, confine, counteract, counterbalance, countervail, disannul, forget it, invalidate, kill, limit, negate, neutralize, nig, offset, quash, render null and void, renege, renig, repeal, rescind, restrict, scratch, scrub, squash, stamp out, take out, torpedo, trash, undo, veto, vitiate, void, wash out, wipe out, zap
      Antonyms: affirm, pass, sanctify, validate

    ارجاع به لغت nullify

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «nullify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nullify

    لغات نزدیک nullify

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری