Partially

ˈpɑːrʃli ˈpɑːʃli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb C1
    تا حدودی، تا حدی، حدوداً، نسبتاً، تقریباً، به‌طور جزئی، به‌طور ناقص
    • - The movie was partially entertaining.
    • - این فیلم تا حدودی سرگرم‌کننده بود.
    • - The road was partially blocked by fallen trees, making it difficult to pass.
    • - این جاده به دلیل ریزش درختان تا حدی مسدود شده بود که عبور از آن را دشوار می‌کرد.
  • adverb
    قدیمی جانبدارانه، غرض‌ورزانه، مغرضانه، از روی غرض
    • - The newspaper reported the story partially.
    • - این روزنامه این ماجرا را جانبدارانه گزارش کرده است.
    • - The judge ruled partially in the plaintiff's favor, despite the lack of evidence.
    • - قاضی علی‌رغم نبود شواهد، مغرضانه به نفع شاکی رأی داد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد partially

  1. adverb incompletely
    Synonyms: by degrees, by installments, fractionally, halfway, in part, in some measure, little by little, moderately, not wholly, partly, piece by piece, piecemeal, somewhat, to a certain degree, to a certain extent
    Antonyms: completely, totally, wholly

لغات هم‌خانواده partially

ارجاع به لغت partially

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «partially» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/partially

لغات نزدیک partially

پیشنهاد بهبود معانی