Raspy

ˈræspi ˈrɑːspi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    دارای صدای گوش‌خراش
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد raspy

  1. adjective rough
    Synonyms: cracked, croaky, dry, grating, gravelly, gruff, harsh, hoarse, husky, scratchy, thick, throaty

ارجاع به لغت raspy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «raspy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/raspy

لغات نزدیک raspy

پیشنهاد بهبود معانی