Remittance

rɪˈmɪtns rɪˈmɪtns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • noun
    وجه ارسالی
  • noun
    فرستادن پول، پول، پرداخت، تأدیه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد remittance

  1. noun The act of paying or being paid
    Synonyms: payment, transmittal, money sent, enclosure
  2. noun A payment of money sent to a person in another place
    Synonyms: remittal, remission, remitment

ارجاع به لغت remittance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remittance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/remittance

لغات نزدیک remittance

پیشنهاد بهبود معانی