Repercussion

ˌriːpərˈkʌʃn ˌriːpəˈkʌʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    repercussions

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun
    بازگردانی، پس‌زنی، انعکاس، برگشت، دفع، عکس‌العمل، واکنش
    • - Rapid economic growth produced unexpected social repercussions.
    • - رشد سریع اقتصادی پیامدهای اجتماعی غیر‌منتظره‌ای در بر داشت.
  • noun
    پزشکی دفع یا پیشگیری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد repercussion

  1. noun consequence
    Synonyms: backlash, chain reaction, echo, effect, fallout, feedback, flak, follow-through, follow-up, impact, imprint, influence, kickback, mark, reaction, rebound, recoil, re-echo, result, reverberation, side effect, spinoff, waves
    Antonyms: cause

ارجاع به لغت repercussion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repercussion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/repercussion

لغات نزدیک repercussion

پیشنهاد بهبود معانی