Resonate

ˈrezəneɪt ˈrezəneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    resonated
  • شکل سوم:

    resonated
  • سوم شخص مفرد:

    resonates
  • وجه وصفی حال:

    resonating

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • adverb
    پیچیدن، طنین انداختن
  • adverb
    تشدید کردن
    • - The giant's roars resonated in the cave.
    • - نعره‌های غول در غار طنین‌افکن شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد resonate

  1. verb resound
    Synonyms: echo, oscillate, reproduce, reverberate, ring, sound, vibrate

ارجاع به لغت resonate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resonate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resonate

لغات نزدیک resonate

پیشنهاد بهبود معانی