Reversal

rɪˈvɜrːsl rɪˈvɜːsl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    reversals

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun C2
    نقض، برگشت، واژگون سازی، واژگونی
  • noun
    برگشت، واژگونی
    • - the reversal of fortune
    • - واژگونی بخت و اقبال
    • - In spite of early reversals, he finally succeeded.
    • - با وجود بدبیاری‌های اولیه در پایان کار موفق شد.
    • - the reversal of rotation
    • - وارونسازی چرخش
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد reversal

  1. noun about-face
    Synonyms: annulment, backpedaling, cancellation, change in direction, doubleback, repeal, rescinding, retraction, switch, turnabout, turnaround, U-turn, volte-face

لغات هم‌خانواده reversal

ارجاع به لغت reversal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reversal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reversal

لغات نزدیک reversal

پیشنهاد بهبود معانی