Right Stuff

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    توانایی‌ها، قابلیت‌ها
    • - He has shown he has the right stuff to be a leader.
    • - او نشان داده است که توانایی‌های لازم برای رهبری را دارد.
    • - Provided, of course, that you have the right stuff.
    • - البته به‌شرطی که توانایی‌های لازم را داشته باشید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد right stuff

  1. noun whatever it takes
    Synonyms: abilities, bravery, courage, credentials, dependability, drive, essential qualities, experience, guts, knowledge, power, qualifications, self-confidence, skills, talent, the goods, the makings, the stuff, what it takes

ارجاع به لغت right stuff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «right stuff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/right-stuff

لغات نزدیک right stuff

پیشنهاد بهبود معانی