Roustabout

ˈraʊstəbaʊt ˈraʊstəbaʊt ˈraʊstəbaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    کارگر اسکله یا بندرگاه، عمله ولگرد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد roustabout

  1. noun One who labors
    Synonyms: laborer, worker, hand, stevedore, operative, working girl, longshoreman, deckhand, workingman, workingwoman, roughneck, workman, workwoman, dockhand

ارجاع به لغت roustabout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «roustabout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/roustabout

لغات نزدیک roustabout

پیشنهاد بهبود معانی