Salvage

ˈsælvɪdʒ ˈsælvɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    salvaged
  • شکل سوم:

    salvaged
  • سوم شخص مفرد:

    salvages
  • وجه وصفی حال:

    salvaging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    نجات مال یا جان کسی، نجات کسی از خطر، از خطر نابودی نجات دادن، مصرف مجدد اشغال و زائد هر چیز
    • - He was awarded a large salvage payment.
    • - پاداش هنگفتی به او دادند.
    • - He became rich salvaging torpedoed vessels.
    • - از راه اوراق کردن کشتی‌های اژدر‌ خورده پول‌دار شد.
    • - material salvaged from crashed airplanes
    • - موادی که از هواپیماهای سقوط کرده به دست آمده است
    • - The house was burning and there was no time for the salvage of valuable carpets.
    • - خانه داشت می‌سوخت و وقت برای بیرون بردن فرش‌های گرانبها نبود.
    • - salvage crew
    • - گروه بازیابی
    • - The salvage from the beached ship laid on the dock.
    • - چیزهای رهانیده شده از کشتی به گل نشسته روی اسکله قرار داشتند.
    • - fetal salvage
    • - نجات جنین
    • - lung salvage
    • - نجات ریه
    • - a salvaged cancer patient
    • - بیمار سرطانی درمان‌شده
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد salvage

  1. verb save, rescue
    Synonyms: deliver, get back, glean, ransom, reclaim, recover, redeem, regain, restore, retrieve, salve
    Antonyms: endanger, harm, hurt, injure, lose, waste

Collocations

  • a salvage operation

    عملیات نجات، کار برای نجات آنچه که باقیمانده است

ارجاع به لغت salvage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salvage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/salvage

لغات نزدیک salvage

پیشنهاد بهبود معانی