Self-initiated

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    خودآغاز، ابتکاری (آغاز‌شده یا تسهیل‌شده توسط خود شخص)
    • - The self-initiated project allowed me to showcase my creativity.
    • - این پروژه‌‌ی خودآغاز به من این امکان را داد که خلاقیت خودم را به نمایش بگذارم.
    • - She was praised for her self-initiated efforts to improve the company's productivity.
    • - او را به دلیل تلاش‌های ابتکاری‌اش برای بهبود بهره‌وری شرکت تحسین کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت self-initiated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «self-initiated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-initiated

لغات نزدیک self-initiated

پیشنهاد بهبود معانی