Tyre

taɪr taɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tyres

معنی

  • noun countable A2
    لاستیک اتومبیل
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tyre

  1. noun A port in southern Lebanon on the Mediterranean Sea; formerly a major Phoenician seaport famous for silks
    Synonyms: sur-
  2. noun Hoop that covers a wheel
    Synonyms: tire

ارجاع به لغت tyre

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tyre» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tyre

لغات نزدیک tyre

پیشنهاد بهبود معانی