Uncooperative

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین به این شکل نیز نوشته می‌شود: unco-operative

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    همکاری‌گریز، بی‌میل به همکاری و مشارکت
    • - She was an aggressive and uncooperative child.
    • - او کودکی پرخاشگر و بی‌میل به همکاری و مشارکت بود.
    • - uncooperative clerks
    • - کارمندان همکاری‌گریز
    • - The unco-operative student refused to participate in the class discussion.
    • - دانشجوی بی‌میل به مشارکت از شرکت در بحث کلاسی خودداری کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد uncooperative

  1. adjective Unwilling to cooperate
    Synonyms: contrary, disobliging, perverse
    Antonyms: cooperative

ارجاع به لغت uncooperative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncooperative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uncooperative

لغات نزدیک uncooperative

پیشنهاد بهبود معانی