Unsalted

ʌnˈsɔːltɪd ʌnˈsɔːltɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    بی نمک، بدون چاشنی نمک
    • - unsalted chicken
    • - مرغ بدون نمک
    • - unsalted butter
    • - روغن بدون نمک
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unsalted

  1. adjective Without salt or seasoning
    Synonyms: unseasoned

ارجاع به لغت unsalted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unsalted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unsalted

لغات نزدیک unsalted

پیشنهاد بهبود معانی