Vomit

    ˈvɑːmɪt ˈvɒmɪt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      vomited

    • شکل سوم:

      vomited

    • سوم شخص مفرد:

      vomits

    • وجه وصفی حال:

      vomiting

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • noun adverb C2
      قی کردن، استفراغ کردن، برگرداندن، هراشیدن
      • - The patient vomited blood and died.
      • - بیمار خون بالا آورد و مرد.
      • - The baby vomited.
      • - کودک قی کرد.
      • - Her vomit was green.
      • - استفراغ او سبزرنگ بود.
      • - Factory chimneys vomited dark smoke.
      • - دودکش کارخانه‌ها دود تیرهای بیرون می‌دادند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد vomit

    1. verb disgorge
      Synonyms: be seasick, be sick, bring up, dry heave, eject, emit, expel, gag, heave, hurl, puke, regurgitate, retch, ruminate, spew, spit up, throw up, upchuck

    ارجاع به لغت vomit

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «vomit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vomit

    لغات نزدیک vomit

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری