خال به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • نقطه‌ی تیره روی پوست بدن
  • فونتیک فارسی

    khaal
  • اسم
    mole, beauty spot, speckle, lentigo, spot, freckle, stigma
    • - خال مادرزادی

    • - birthmark
    • - خال گوشتی

    • - mole
    • - خال مستعد سرطانی شدن

    • - a precancerous mole
  • نقطه، نشانه
  • فونتیک فارسی

    khaal
  • اسم
    dot, speckle, stain, pip, speck, smudge, fleck
    • - خال‌دار

    • - spotted
    • - خال‌خال

    • - speckled
  • خال ورق
  • فونتیک فارسی

    khaal
  • اسم
    suit
    • - یک دسته ورق از چهار خال سیزده تایی تشکیل شده است.

    • - A pack of cards is composed of four suits of thirteen cards each.
    • - خال آس

    • - ace
  • (قدیمی) دایی
  • فونتیک فارسی

    khaal
  • اسم
    maternal uncle
    • - خال رضا

    • - Uncle Reza
    • - خال من شاگرد کوشایی بود.

    • - My uncle was a diligent student.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد خال

ارجاع به لغت خال

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خال» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خال

لغات نزدیک خال

پیشنهاد بهبود معانی