خویشاوندان به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • فامیل
  • فونتیک فارسی

    khishaavandaan
  • اسم جمع
    family, relatives
    • - گاهی اوقات خویشاوندان وبال گردن می‌شوند.

    • - At times, relatives become encumbrances.
    • - او خویشاوندان خود را به منصب‌های بالاتر رساند.

    • - He exalted his own relatives to higher positions.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد خویشاوندان

ارجاع به لغت خویشاوندان

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خویشاوندان» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خویشاوندان

لغات نزدیک خویشاوندان

پیشنهاد بهبود معانی