غش کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • بیهوش شدن
  • فونتیک فارسی

    ghash kardan
  • فعل لازم
    to swoon, to fall into a fit, to faint, to black out, to pass out, to collapse
    • - رقصنده روی صحنه غش کرد.

    • - The dancer fainted on stage.
    • - همیشه وقتی خون می‌بینم، غش می‌کنم.

    • - I always faint when I see blood.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت غش کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «غش کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/غش کردن

لغات نزدیک غش کردن

پیشنهاد بهبود معانی