وارد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • فونتیک فارسی

    vaared
  • arriving, entering, entered, registered, incoming, imported, [fig.] justified, justifiable, acquainted, in touch
  • عامیانه right-on
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد وارد

ارجاع به لغت وارد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وارد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/وارد

پیشنهاد بهبود معانی