واسطه به انگلیسی

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    • فونتیک فارسی

      vaasete
    • intermediator, go - between, agent, middleman, cause
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد واسطه

    1. خواهشگر، شفیع، میانجی
    2. دلال، رابط
    3. محرک، مسبب
    4. سبب، علت

    ارجاع به لغت واسطه

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «واسطه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/واسطه

    لغات نزدیک واسطه

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری