Bathroom

ˈbæθruːm ˈbɑːθruːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bathrooms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A1
    سرویس بهداشتی (اتاقی دارای حمام و اغلب توالت)
    • - Please clean the bathroom before the guests arrive.
    • - لطفاً قبل از آمدن مهمانان سرویس بهداشتی را تمیز کنید.
    • - The bathroom is down the hall on the left.
    • - سرویس بهداشتی پایین راهرو در سمت چپ است.
  • noun countable
    انگلیسی آمریکایی دستشویی، توالت
    • - I need to use the bathroom before we leave.
    • - قبل از رفتن باید از دستشویی استفاده کنم.
    • - I'll be right back, I'm just going to the bathroom.
    • - الان برمی‌گردم، دارم می‌رم توالت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bathroom

  1. noun room for bathing, toilet use
    Synonyms: bath, lavatory, powder room, restroom, sauna, shower, shower room, spa, steam room, toilet, washroom, water closet

Idioms

ارجاع به لغت bathroom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bathroom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bathroom

لغات نزدیک bathroom

پیشنهاد بهبود معانی