Bedraggle

bəˈdræɡl̩ bɪˈdræɡl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    خیس کردن، روی زمین کشیدن و چرک کردن، کثیف کردن
    • - the bedraggled clothes of those beggars
    • - لباس‌های گل‌آلود آن گدایان
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bedraggle

  1. verb Make wet and dirty, as from rain
    Synonyms: draggle

ارجاع به لغت bedraggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bedraggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bedraggle

لغات نزدیک bedraggle

پیشنهاد بهبود معانی