Beget

bɪˈɡet bɪˈɡet
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adverb
    تولید کردن، بوجود آوردن، ایجاد کردن، سبب وجود شدن
    • - The children begotten by Akbarkhan.
    • - بچه‌هایی که اکبرخان پس انداخت.
    • - Tyranny begets rebellion.
    • - ظلم باعث شورش می‌شود.
    • - Kindness begets kindness.
    • - محبت ایجاد محبت می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد beget

  1. verb create, bear
    Synonyms: afford, breed, bring, bring about, cause, effect, engender, father, generate, get, give rise to, multiply, occasion, procreate, produce, progenerate, propagate, reproduce, result in, sire

ارجاع به لغت beget

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beget» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beget

لغات نزدیک beget

پیشنهاد بهبود معانی