Bellwether

ˈbelˌweðər ˈbelˌweDə-ər
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    پیشاهنگ گله، گوسفند زنگوله‌دار، (مجازاً) رهبر، پیشوا
    • - bellwether stocks
    • - سهام آینده‌نما (که وضع بازار در آینده را نشان می‌دهند)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bellwether

  1. noun
    Synonyms: doyen, forerunner, guide, lead, leader, mahdi, sheep, choirmaster, coryphaeus, jumbuck, wether

ارجاع به لغت bellwether

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bellwether» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bellwether

لغات نزدیک bellwether

پیشنهاد بهبود معانی