Bereavement

bəˈriːvmənt bəˈriːvmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    محرومیت، داغداری، عزاداری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bereavement

  1. noun death; loss
    Synonyms: affliction, deprivation, distress, misfortune, sorrow, tribulation

ارجاع به لغت bereavement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bereavement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bereavement

لغات نزدیک bereavement

پیشنهاد بهبود معانی