Bird

bɜːrd bɜːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    birded
  • شکل سوم:

    birded
  • سوم شخص مفرد:

    birds
  • وجه وصفی حال:

    birding
  • شکل جمع:

    birds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A1
    پرنده، مرغ، جوجه، مرغان، پرنده‌ی خشکی (در مقابل پرنده‌ی آبی)، پرنده‌ی سفالین یا چوبین، (در برخی بازی‌ها) شاتل کاک، توپ پردار، کبوتر مصنوعی (در تمرین تیراندازی و شکار)، (خودمانی) موشک، پرتابه
    • - Most birds lay eggs.
    • - اکثر پرندگان تخم می‌گذارند.
    • - I saw some rare birds there.
    • - تکه‌های خوبی در آنجا دیدم.
  • noun countable
    (انگلیس - خودمانی) زن جوان، (عامیانه) آدم (به‌ویژه اگر قدری غیرعادی باشد)
    • - He is a rare bird.
    • - او مرد عجیب و غریبی است.
  • noun countable
    صدایی که از به لرزه درآوردن لب‌ها ایجاد شود (به نشان مخالفت یا تمسخر)، شیشکی
  • verb - intransitive
    به شکار پرنده رفتن، پرنده شکار کردن، پرنده گرفتن، به مشاهده‌ی پرندگان پرداختن، پرنده‌بینی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bird

  1. noun flying animal
    Synonyms: feathered creature, fowl, game

Idioms

ارجاع به لغت bird

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bird» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bird

لغات نزدیک bird

پیشنهاد بهبود معانی