تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
bite off more than one can chew
(عامیانه) لقمه را بزرگتر از دهان گرفتن، بیش از توانایی خود کاری به عهده گرفتن
بیش از توانایی خود کار به عهده گرفتن، پا از گلیم خود درازتر کردن
سختی را با شجاعت تحمل کردن، تاب آوردن، سوختن و ساختن
(عامیانه) حقناشناسی کردن، نمکنشناسی کردن، نمک خوردن و نمکدان شکستن
his bark is worse than his bite
هارتوپورت او زیاد است، اهل عمل نیست، ولی سر و صدایش زیاد است
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد
برای دریافت وام یا هدیه یا رشوه فشار آوردن، اصرار کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bite» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bite