Catch One's Breath

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • collocation
    برای تازه کردن نفس از سخن بازایستادن، (از تعجب یا تحسین) دم در دمیدن، نفس تازه کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد catch one's breath

  1. verb take a short break
    Synonyms: breathe, ease off, mellow out, recuperate, relax, rest, sit down, slow down, stop for a breath, take a break, take ten, wind down

ارجاع به لغت catch one's breath

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «catch one's breath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/catch-ones-breath

لغات نزدیک catch one's breath

پیشنهاد بهبود معانی