Fatherland

ˈfɑːðərlænd ˈfɑːðəlænd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fatherlands

معنی

  • noun
    وطن، کشور، میهن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fatherland

  1. noun homeland
    Synonyms: home, motherland, native land, the old country

ارجاع به لغت fatherland

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fatherland» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fatherland

لغات نزدیک fatherland

پیشنهاد بهبود معانی