Funeral

ˈfjuːnrəl ˈfjuːnrəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    funerals

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    مراسم دفن، مراسم تشییع جنازه، وابسته به آیین تشییع جنازه، مجلس ترحیم و تذکر
    • - Several hundred people attended my father's funeral.
    • - چند صد نفر در مراسم ختم پدر من شرکت کردند.
    • - What will be the date of the funeral?
    • - مراسم تشییع جنازه او چه تاریخی خواهد بود؟
    • - funeral ceremonies
    • - مراسم تدفین
    • - If you fail the exam, it's your funeral.
    • - اگر در امتحان رد بشوی، کارت تمام است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد funeral

  1. noun ceremony for the dead
    Synonyms: burial, cremation, entombment, exequies, funeration, inhumation, interment, last rites, obit, obsequies, planting, requiem, sepulture, services, solemnities
    Antonyms: baptism, christening

Idioms

ارجاع به لغت funeral

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «funeral» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/funeral

لغات نزدیک funeral

پیشنهاد بهبود معانی