Gargle

ˈɡɑːrɡl ˈɡɑːɡl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun adverb
    غرغره، گلوشویی، غرغره کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gargle

  1. verb rinse the mouth with liquid
    Synonyms: irrigate, swish, trill, use mouthwash

ارجاع به لغت gargle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gargle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gargle

لغات نزدیک gargle

پیشنهاد بهبود معانی