Garnishee

ɡɑːrnɪˈʃiː ɡɑːnɪˈʃiː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد garnishee

  1. verb Take a debtor's wages on legal orders, such as for child support
    Synonyms: garnish

ارجاع به لغت garnishee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «garnishee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/garnishee

لغات نزدیک garnishee

پیشنهاد بهبود معانی