فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Habitually

həˈbɪtʃ.ə.li həˈbɪtʃ.ə.li
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adverb
    از روی عادت، بر حسب عادت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد habitually

  1. adverb In an expected or customary manner; for the most part
    Synonyms: commonly, consistently, customarily, frequently, generally, naturally, normally, often, regularly, routinely, typically, usually

لغات هم‌خانواده habitually

ارجاع به لغت habitually

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «habitually» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/habitually

لغات نزدیک habitually

پیشنهاد بهبود معانی