فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Halibut

ˈhæləbət ˈhæləbət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    جانورشناسی لوزی‌ماهی، هلیبوت
    • - The halibut swam gracefully through the clear blue waters of the ocean.
    • - لوزی‌ماهی به‌زیبایی در میان آب‌های آبی شفاف اقیانوس شنا کرد.
    • - The halibut was cooked to perfection.
    • - هلیبوت کامل پخته شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد halibut

  1. noun Marine food fish of the northern Atlantic or northern Pacific; the largest flatfish and one of the largest teleost fishes
    Synonyms: holibut

ارجاع به لغت halibut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «halibut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/halibut

لغات نزدیک halibut

پیشنهاد بهبود معانی