Hierarch

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    رئیس روحانی، سرکشیش، اسقف بزرگ، شیخ قبله، شیخ، سرپرست
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hierarch

  1. noun A senior clergyman and dignitary
    Synonyms: archpriest, high-priest, prelate, primate
  2. noun One who is highest in rank or authority
    Synonyms: boss, chief, chieftain, director, head, headman, leader, master, honcho

ارجاع به لغت hierarch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hierarch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hierarch

لغات نزدیک hierarch

پیشنهاد بهبود معانی