Hole

hoʊl həʊl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    holes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb countable B1
    سوراخ، گودال، حفره، نقب، لانه خرگوش و امثال آن، روزنه کندن، در لانه کردن
    • - The road is full of holes.
    • - جاده پر از چاله است.
    • - a hole in the ground
    • - گودالی در زمین
    • - They have dug a huge hole for the new building.
    • - برای ساختمان جدید خاک‌برداری عظیمی کرده‌اند.
    • - The nail made a big hole in the wall.
    • - میخ سوراخ بزرگی در دیوار ایجاد کرد.
    • - a bullet hole
    • - سوراخ گلوله
    • - Jackson Hole
    • - شهر جکسون هول (در ایالت وایومینگ)
    • - a swimming hole
    • - حوض رودخانه مناسب برای شنا
    • - a rat hole
    • - سوراخ موش صحرایی
    • - a rabbit hole
    • - لانه‌ی خرگوش
    • - The fox came out of his hole.
    • - روباه از شبگاه خود بیرون آمد.
    • - The old woman lived in a dreadful hole.
    • - پیرزن در بیغوله‌ی وحشتناکی زندگی می‌کرد.
    • - the holes in the door
    • - سوراخ‌های در
    • - He entered the tent through a hole in the back.
    • - او از شکاف عقب وارد خیمه شد.
    • - His socks were full of holes.
    • - جورابش پر از سوراخ بود.
    • - the holes in his argument
    • - نارسایی‌های استدلال او
    • - The holes in his character were obvious.
    • - کاستی‌های شخصیت او آشکار بود.
    • - an ace in the hole
    • - آس رو نشده (در روی میز)
    • - Financial losses have put the company in a hole.
    • - زیان‌های مالی شرکت را در وضع بدی قرار داده است.
    • - The loss put the team in the hole.
    • - آن شکست تیم را دچار وضع بدی کرد.
    • - an eighteen-hole golf course
    • - زمین گلف هیجده خانی
    • - I played the fifth hole well.
    • - خان پنجم را خوب بازی کردم.
    • - The mice holed through the wall.
    • - موشها دیوار را سوراخ کردند.
    • - The ship was holed in several places.
    • - کشتی در چندین جا سوراخ شده بود.
    • - The dogs holed the fox.
    • - سگها روباه را به سوراخی راندند.
    • - He holed the ball in a single shot.
    • - (گلف) با یک ضربه گوی را زد توی سوراخ.
    • - to hole a tunnel through a mountain
    • - از میان کوهی تونل کندن
    • - For two years he holed up in his father's farm cabin.
    • - او دو سال در کلبه‌ی روستایی پدرش منزوی شد.
    • - He then breaks jail and holes up in a cave.
    • - سپس او از زندان فرار کرده و در غاری پنهان می‌شود.
    • - fifty dollars in the hole
    • - دارای پنجاه دلار بدهی
    • - His mother's illness made a hole in his savings.
    • - بیماری مادرش اندوخته‌ی او را به‌شدت تقلیل داد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hole

  1. noun opening in a solid object
    Synonyms: aperture, breach, break, burrow, cave, cavern, cavity, chamber, chasm, chink, cistern, cleft, covert, crack, cranny, crater, cut, den, dent, depression, dimple, dip, excavation, eyelet, fissure, foramen, fracture, gap, gash, gorge, hollow, hovel, keyhole, lacuna, lair, leak, mouth, nest, niche, nick, notch, orifice, outlet, passage, peephole, perforation, pit, pocket, pockmark, puncture, rent, retreat, scoop, shaft, shelter, space, split, tear, tunnel, vacuity, vent, void, window
    Antonyms: closure, solid
  2. noun predicament
    Synonyms: box, corner, difficulty, dilemma, emergency, fix, imbroglio, impasse, jam, mess, pickle, plight, quandary, scrape, spot, tangle
    Antonyms: advantage, benefit, good fortune

Phrasal verbs

  • hole out

    (ورزش گلف) گوی را به درون سوراخ راندن

  • hole up

    (عامیانه) 1- زمستان خوابی کردن (در لانه یا سوراخ و غیره) 2- خود را محبوس کردن، کناره‌گیری کردن، گوشه‌ی انزوا برگزیدن 3-پنهان شدن، مخفی شدن

Idioms

  • burn a hole in someone's pockets

    (در مورد پول) مشتاق به خرج کردن بودن، در جیب آدم زیادی کردن

  • hole in one

    (ورزش گلف) با یک ضربه گوی را از تی (tee) به سوراخ زدن

  • in the hole

    (عامیانه) در وضع بد مالی، (قسط یا وام و غیره) دارای دیرکرد، قرض‌دار

  • make a hole in

    مقدار قابل‌ملاحظه‌ای از چیزی را مصرف کردن یا کاستن

  • pick holes in

    غلط‌گیری کردن، عیوب و اشتباهات چیزی را نشان دادن، نقص و کاستی‌های چیزی را نمایان کردن

  • the hole

    1- (عامیانه) زندان مجرد، زندان انفرادی 2- (فوتبال امریکایی) شکاف در خط دفاعی

ارجاع به لغت hole

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hole» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hole

لغات نزدیک hole

پیشنهاد بهبود معانی