Homemade

ˌhoʊmˈmeɪd ˌhəʊmˈmeɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    خانگی
    • - homemade bread
    • - نان خانگی
  • adjective
    وطنی، ساخت میهن
    • - homemade cars
    • - اتومبیل‌های ساخت میهن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد homemade

  1. adjective made in the home
    Synonyms: do-it-yourself, handcrafted, handmade, homegrown, homespun, natural

ارجاع به لغت homemade

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «homemade» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/homemade

لغات نزدیک homemade

پیشنهاد بهبود معانی