Homey

ˈhoʊmi ˈhəʊmi ˈhəʊmi
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از homy به‌ جای homey استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    خودمانی، راحت و آسوده، خانه‌دار
    • - The hotel room was lively and homey.
    • - اتاق هتل دلباز و دنج بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد homey

  1. adjective comfortable
    Synonyms: adequate, cared for, cheerful, comfy, complacent, contented, cozy, delightful, easy, familiar, folksy, friendly, intimate, plain, pleasant, relaxed, rested, restful, simple, snug, snug as a bug in a rug, soft, soothed, warm

ارجاع به لغت homey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «homey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/homey

لغات نزدیک homey

پیشنهاد بهبود معانی