Honeydew

ˈhʌniduː ˈhʌnidjuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    شهد گیاهی، شهد نباتی، عسلک
    • - The honeydew was sticky and sweet.
    • - عسلک چسبناک و شیرین بود.
    • - The plants were covered in sticky honeydew.
    • - گیاهان با شهد گیاهی چسبناک پوشیده شده بودند.
  • noun countable uncountable
    میوه طالبی
    • - The honeydew melon was perfectly ripe and juicy.
    • - طالبی کاملا رسیده و آبدار بود.
    • - I love the refreshing taste of honeydew in a fruit salad.
    • - من عاشق طعم تازه‌ی طالبی در سالاد میوه هستم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد honeydew

  1. noun The fruit of a variety of winter melon vine; a large smooth greenish-white melon with pale green flesh
    Synonyms: honeydew-melon

ارجاع به لغت honeydew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «honeydew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/honeydew

لغات نزدیک honeydew

پیشنهاد بهبود معانی