فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Lamp

læmp læmp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    lamps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    لامپ، چراغ، لامپا، فانوس، درخشیدن
  • noun countable
    جراغ، لامپ
    • - Alladdin's magic lamp
    • - چراغ جادوی علاالدین
    • - an electric lamp
    • - چراغ الکتریکی
    • - a gas lamp
    • - چراغ گاز(ی)
    • - fluorescent lamp
    • - چراغ (یا لامپ) فلورسنت
    • - Let truth be the lamp at your feet.
    • - بگذار حقیقت چراغ راه تو باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lamp

  1. noun lantern
    Synonyms: beacon, flashlight, gas lamp, gaslight, hurricane lamp, kerosene lamp, light, searchlight, torch

ارجاع به لغت lamp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lamp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lamp

لغات نزدیک lamp

پیشنهاد بهبود معانی