Marked

    mɑːrkt mɑːkt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • سوم شخص مفرد:

      marks

    • وجه وصفی حال:

      marking

    • صفت تفضیلی:

      more marked

    • صفت عالی:

      most marked

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    • adjective
      نشان‌دار
    • adjective
      مشخص، علامت‌دار
      • - As far as the police was concerned, he was a marked man.
      • - در نظر پلیس آدم مشکوکی محسوب می‌شد.
      • - a marked change in his behavior
      • - دگرگونی آشکار در رفتار او
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد marked

    1. adjective apparent, obvious
      Synonyms: arresting, clear, considerable, conspicuous, decided, distinct, evident, manifest, notable, noted, noticeable, outstanding, patent, pointed, prominent, pronounced, remarkable, salient, signal, striking
      Antonyms: ambiguous, obscure, unapparent, unnoticeable, vague

    لغات هم‌خانواده marked

    ارجاع به لغت marked

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «marked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marked

    لغات نزدیک marked

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری