Masterfully

ˈmæstərfli ˈmɑːstəfli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    استادانه، ماهرانه
    • - She played the piano masterfully.
    • - پیانو را استادانه نواخت.
    • - The chef masterfully prepared the dish.
    • - سرآشپز غذا را استادانه آماده کرد.
    • - The artist masterfully blended colors to create a beautiful painting.
    • - این هنرمند رنگ‌ها را ماهرانه درهم‌آمیخت تا تابلویی زیبا خلق کند.
  • adverb
    آمرانه، ریاست‌مآبانه
    • - The CEO masterfully dictated every aspect of the project, leaving no room for input from others.
    • - مدیرعامل تمام جنبه‌های پروژه را آمرانه دیکته کرد و جایی برای نظرات دیگران باقی نگذاشت.
    • - The CEO masterfully controlled the meeting.
    • - مدیرعامل نشست را ریاست‌مآبانه کنترل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد masterfully

  1. adverb
    Synonyms: despotically, high-handedly

لغات هم‌خانواده masterfully

ارجاع به لغت masterfully

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «masterfully» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/masterfully

لغات نزدیک masterfully

پیشنهاد بهبود معانی