Member

ˈmembər ˈmembə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    members

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    کارمند، شعبه، بخش، جز
  • noun countable
    عضو، اندام (به ویژه اندام تناسلی یا دست و پا)، عضو بدن
    • - A loose tongue is a troublesome member.
    • - زبان لگام‌گسیخته اندام پر دردسری است.
    • - He covered his member with both hands.
    • - با هر دو دست ذکر خود را پوشاند.
    • - Are you a member of this club?
    • - شما عضو این باشگاه هستید؟
    • - a member of Iran's armed forces
    • - عضو نیروهای مسلح ایران
    • - to become a member
    • - به عضویت درآمدن، عضو شدن
    • - honorary member
    • - عضو افتخاری
    • - family members
    • - اعضای فامیل
    • - members of the tribe
    • - افراد قبیله
    • - (Bible) we are members one of another
    • - (سعدی) بنی‌آدم اعضای یکدیگرند
    • - to become a member of a club
    • - عضو شدن در یک باشگاه
    • - Species are members of a genus.
    • - گونه‌ها بخش‌هایی از جنس هستند.
    • - two members of parliament
    • - دو نماینده‌ی مجلس
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • noun
    (ریاضی) طرف تساوی، (پل یا ساختمان یا معادله ی ریاضی یا جمله یا رده بندی و غیره) بخش، جز (اجزا)
  • noun
    (مجلس شورا و غیره) نماینده، وکیل
  • noun
    (از نظر جا و طرز قرارگیری) بخشی از یک گیاه، شاخه، اندام گیاهی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد member

  1. noun part of a group
    Synonyms: affiliate, associate, branch, chapter, component, comrade, constituent, cut, division, joiner, offshoot, parcel, piece, portion, post, representative, section, segment, unit
  2. noun appendage
    Synonyms: arm, component, constituent, element, extremity, feature, fragment, leg, limb, organ, part, portion, segment

ارجاع به لغت member

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «member» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/member

لغات نزدیک member

پیشنهاد بهبود معانی