Memorize

ˈmeməraɪz ˈmeməraɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    memorized
  • شکل سوم:

    memorized
  • سوم شخص مفرد:

    memorizes
  • وجه وصفی حال:

    memorizing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    یاد سپردن، از بر کردن، حفظ کردن، به‌خاطر سپردن
  • verb - transitive
    حفظ کردن، از برکردن
    • - I memorized the poem.
    • - شعر را از بر کردم.
    • - My father could memorize tens of phone numbers.
    • - پدرم می‌توانست ده‌ها شماره تلفن را به یاد بسپارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد memorize

  1. verb remember
    Synonyms: commit to memory, cram, fix in the mind, keep forever, know, know by heart, learn, learn by heart, master, nail down, recall, recollect, remind, retain, store

لغات هم‌خانواده memorize

ارجاع به لغت memorize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «memorize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/memorize

لغات نزدیک memorize

پیشنهاد بهبود معانی