فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Naval

ˈneɪvl ˈneɪvl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • C2
    وابسته به کشتی، وابسته به نیروی دریایی
    • - a naval base
    • - پایگاه دریایی
    • - naval officers
    • - افسران نیروی دریایی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد naval

  1. adjective concerning ships, sea
    Synonyms: abyssal, aquatic, boating, cruising, deep-sea, marine, maritime, navigating, navigational, oceangoing, oceanic, oceanographic, pelagic, rowing, sailing, sailorly, salty, seafaring, seagoing, sea-loving, thalassic, yachting

ارجاع به لغت naval

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «naval» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/naval

لغات نزدیک naval

پیشنهاد بهبود معانی