فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Navel

ˈneɪvl ˈneɪvl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد navel

  1. noun A scar where the umbilical cord was attached
    Synonyms: omphalos, umbilicus, bellybutton, depression, navel point, belly-button, omphalus
  2. adjective
    Synonyms: omphalic, umbilical, umbilicate, umbilicated

ارجاع به لغت navel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «navel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/navel

لغات نزدیک navel

پیشنهاد بهبود معانی