فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Racketeer

ˌrækəˈtɪr ˌrækəˈtɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    racketeered
  • شکل سوم:

    racketeered
  • شکل جمع:

    racketeers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    باج‌گیر، اخاذ
    • - The racketeer was apprehended by the authorities.
    • - مقامات باج‌گیر را دستگیر کردند.
    • - The racketeer was sentenced to 10 years in prison.
    • - این اخاذ به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
  • verb - intransitive verb - transitive
    باج‌گیری کردن، اخاذی کردن، از راه باج‌گیری پول به دست آوردن
    • - he chose to racketeer instead of seeking legitimate employment.
    • - او به جای جست‌وجوی شغل درست و قانونی، باج‌گیری کردن را انتخاب کرد.
    • - The gang leader racketeered.
    • - سرکرده‌ی باند از راه باج‌گیری پول به دست آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد racketeer

  1. noun
    Synonyms: criminal, gangster, mobster, crook, extortionist, bootlegger, hood

ارجاع به لغت racketeer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «racketeer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/racketeer

لغات نزدیک racketeer

پیشنهاد بهبود معانی