Reload

ˌriːˈloʊd ˌriːˈləʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    reloaded
  • شکل سوم:

    reloaded
  • سوم شخص مفرد:

    reloads
  • وجه وصفی حال:

    reloading

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive
    دوباره پر کردن (تفنگ)، تفنگ را دوباره پر کردن
    • - The hunter reloaded his shotgun.
    • - شکارچی تفنگ ساچمه‌زنی‌اش را دوباره پر کرد.
    • - As the enemy approached, she realized she needed to reload.
    • - با نزدیک شدن دشمن، متوجه شد که باید تفنگ را دوباره پر کند.
  • verb - intransitive verb - transitive
    کامپیوتر دوباره بارگذاری کردن
    • - The IT technician will reload the software.
    • - متخصص فناوری اطلاعات نرم‌افزار را دوباره بارگذاری خواهد کرد.
    • - He had to reload the operating system on my computer.
    • - او مجبور شد سیستم عامل را روی رایانه‌ی من دوباره بارگذاری کند.
  • verb - intransitive verb - transitive
    دوباره شارژ کردن (کارت و حساب و غیره)
    • - I need to reload my savings account after a big expense last month.
    • - باید حساب پس‌انداز خود را پس از هزینه‌ی هنگفت در ماه گذشته دوباره شارژ کنم.
    • - Don't forget to reload your account before making any more purchases.
    • - فراموش نکنید که پیش از خرید حساب خود را دوباره شارژ کنید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد reload

  1. verb Load anew
    Synonyms: recharge

ارجاع به لغت reload

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reload» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reload

لغات نزدیک reload

پیشنهاد بهبود معانی