Residuum

rɪˈzɪdjuəm rɪˈzɪdjuəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    تفاضل، باقیمانده، پس‌مانده، رسوب، تفاله
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد residuum

  1. noun Something left after other parts have been taken away
    Synonyms: residue, remainder, balance, residual, rest

ارجاع به لغت residuum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «residuum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/residuum

لغات نزدیک residuum

پیشنهاد بهبود معانی