فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉
بیا تولد

    Sadness

    ˈsædnəs ˈsædnəs
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • noun uncountable B2
      غمگینی، اندوه، غم، غصه، نژندی
      • - Sadness was in her eyes.
      • - در چشمانش غم بود.
      • - Her sadness at her grandfather's death was obvious.
      • - اندوه او از مرگ پدربزرگش آشکار بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد sadness

    1. noun unhappiness, depression
      Synonyms: anguish, blahs, bleakness, blue devils, blue funk, broken heart, bummer, cheerlessness, dejection, despondency, disconsolateness, dismals, dispiritedness, distress, dolefulness, dolor, downcastness, downer, dysphoria, forlornness, funk, gloominess, grief, grieving, heartache, heartbreak, heavy heart, hopelessness, letdown, listlessness, melancholy, misery, moodiness, mopes, mournfulness, mourning, poignancy, sorrow, sorrowfulness, the blues, the dumps, tribulation, woe
      Antonyms: cheer, gladness, happiness, joy

    لغات هم‌خانواده sadness

    ارجاع به لغت sadness

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sadness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sadness

    لغات نزدیک sadness

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری